جدول جو
جدول جو

معنی شیره جین - جستجوی لغت در جدول جو

شیره جین
(رَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان سراب. سکنۀ آن 1913تن. آب از قنات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ نِ یَ ن ن)
دریایی است میان ایتالیا و جزایر کرس و ساردنی و سیسیل. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
تیره روان. بدنهاد. مضر. نادرست. گمراه و بدسرشت:
تو ای بهمن جادوی تیره جان
براندیش از کردگار جهان.
فردوسی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تیره بصر. کور، نابخرد. نادان. نامدرک. که از فهم حقیقت عاجز بود:
وگر زآنکه جانی بود تیره بین
نه آرایش داد داند نه دین.
اسدی (گرشاسب نامه).
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی از دهستان حومه بخش شاهپور است که در شهرستان خوی واقع است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. با 314 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ)
مقابل سنگ جان. کنایه از نازک مزاج. (آنندراج). آنکه بسیار احتیاط سلامت و جان خویش کند. (امثال و حکم دهخدا) :
تاجر ترسنده طبع شیشه جان
در طلب نی سود بیند نه زیان.
مولوی.
هر شیشه جان خزینۀ اسرار عشق نیست
ناموس شیشه ای است که در بار عشق نیست.
صائب تبریزی (از آنندراج).
رجوع به شیشه دل شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف) ، آنکه شیرۀ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیرۀ تریاک کشدبا حقۀ وافور. آنکه شیرۀ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف) ، منسوب به شیرۀ انگور. از شیرۀ انگور: مربای شیره ای، که آلوده به شیره شده است: دستم شیره ای است. (یادداشت مؤلف).
- دست شیره ای، دزد. (یادداشت مؤلف) : دستش شیره ای است، دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است. (از یادداشت مؤلف).
، چسب دار. چسبنده. دوسنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیشه جان
تصویر شیشه جان
آنکه بسیار احتیاط سلامت و جان خویش کند
فرهنگ لغت هوشیار